ماماني جون ممنون از كامنتت
من احساس ميكنم نه صبوري تو رو دارم نه قدرت تحملت رو
تو رو ب عنوان يه مادر بايد پرستيد و در برابر دل دريايي وبزرگت بايد سجده كرد
سلام. خيلي دوست دارم كه وقتي دوباره اومدم وبلاگت يه جور ديگه نوشته باشي.
البته براي رسيدن بهش نيازبه فرصت داري و گذر زمان.
براي رسيدن اون روز برات دعا مي كنم.
عزيزكم بنويس تا غمت رو تقسيم كني
بنويس كه با تو شريك باشيم و همراه
بنويس تا دوباره آرامش پيدا كني
روزت مبارك مادر نمونه
عزيزم دوست دارم بدونم كه مشكل پسرت چي بود.
مامان مهربون مهم اينه كه مادري
وامروز متعلق به تو بوده نه ماه پسرت رو به تن كشيدي.
لياقت مادرانه داري واز خدا ميخوام ه آرامشي بزرگ نصيبت كنه
روزهاي زيباي تو
دوباره در پيش است.
دور نيست
منتظرم.