Lilypie Expecting a baby Ticker پایان هفته هجدهم (126) - هدیه آسمانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پایان هفته هجدهم (126) - هدیه آسمانی

بیشتر مادران معمولا بین هفته های 16 تا 22 حرکات جنین را حس می کنند طول جنین 5/12 سانتی متر ووزن آن 140 گرم است و تقریبا به اندازه ی یک سنجاب کوچک است . اسکلت بدنش بیشتر به صورت غضروف نرم است که بعدا به استخوان سفت تبدیل می شود .

سلام . من سنجاب  کوچولوی مامانمم . از اونجایی که برای مامانم یه اتفاقای جدیدی افتاده و ظاهرا منو فراموش کرده خودم تصمیم گرفتم بیام و بنویسم . عذر خواهی کنم از بابت تاخیر مامانی در نوشتن .
نه نگران نباشین مامانم که حالش خیلی خوبه خیلی . تازه دیروز تونسته بعد از چهار ماه ماهی بخوره جالب اینجاس که خودش هم پخته فقط بابایی جونم از دیروزش ماهی رو تو آبلیمو گذاشته بود که حسابی بوش گرفته بشه . که البته این کارو فقط به خاطر من انجام داده . چون خوب باید ماهی میخوردم تا قد بکشم . بعدها زخم هام زود ترمیم بشن و خیلی چیزای دیگه ولی مامانم نمی خورد بابایی هم یه جورایی تو عمل انجام شده قرارش داد . ومامانی ییهو دید که می تونه بخوره .تازه مرغ و کباب هم خورده تو این چند روز  . کباب هم واسه خودش جریانی داره که فعلا نمی تونم بگم . آخه می خوام زودی اون اتفاقه رو بگم . تازه مامانم اینقدر گامبو شده همش داره می خوره .  ولی بازم گرسنه  است . کم مونده منم بخوره !
حالا اون اتفاقه :میدونین خاله ی من یه محمد جواد خوشگل  3ساله داره که بعد از 10 سال ! خدا بهش داده . ولی الان اتفاقی اتفاقی دوباره یه نی نی اومده تو دلش . خاله ام که اصلا باورش نمی شد . همینطور همسرش . ولی مامانم از اونجایی که یه مدته همش داره از طرف خدا معجزه می بینه و هدیه می گیره و اینا مطمئن بود که یه خبریه . خلاصه خاله جونمو  مجبور کرد که قضیه رو جدی بگیره . ولی خاله جونم حتا بعد از اینکه از اون دو تا خطا که خودتون میدونین ( ولی من نمیدونم چرا اون دو تا خط اینقدر دوست داشتنی هستن برای مامان باباها! ) دیده بود بازم باورش نمیشده و همش می رفته تو سطل زباله رو نگا می کرده ببینه واقعا دو تا ایجاد شده یانه !!!
خلاصه که الان این مامان خانمی من داره تو آسمون هفتم سیر میکنه . نمی دونم اونوقت که من هم اومدم تودلش اینقدر خوشحال بود یا نه ؟
ولی چه دنیای جالبی دارین شماها . چه خدایی دارین . البته من هم اینجا یه خدا دارم که خیلی مهربونه وشبیه خدای شماس برعکس دنیام که خیلی فرق داره با دنیای شما .اینجا خوبی و آرامش و راحتی و ... همه چی مطلقه ولی تو دنیای شما همه چی با هم توامه خوبی وبدی آرامش و سختی زشتی وزیبایی ( اینا رو مامانم بهم گفته ) ولی خدام شبیه خدای شماس  همش مواظبمه . حتی  وقتی مامان از پله ها دو تا دوتا می پره . یا چیزای سنگین بلند میکنه . یا خونه تکونی های زیاد می کنه . اونوقت ها فقط خداس که از من مراقبت می کنه وگرنه این مامانم تا حالا صد باره کار داده بود دست خودش .
خدا جون ممنون . بابت همه چی مخصوصا اینکه برای من یه هم بازی آوردی و از همه مهمتر اینکه مامانم اینقدر خوشحال شده . ولی می دونم هیچوقت منو فراموش نمی کنه . چون هر روز داره با من صحبت می کنه .
خاله جون برای نینیت دعا می کنم که صحیح و سالم و به موقع پاهای کوچولو وقشنگش رو از تو دل شما توی دنیای شما بگذاره.  وبشه همه ی دنیای شما .از صمیم دل دعا میکنم آخه من هنوز یه فرشته ام .



نویسنده : ری را » ساعت 1:11 عصر روز دوشنبه 87 خرداد 20