Lilypie Expecting a baby Ticker نیمه راه ( هفته بیستم ) - هدیه آسمانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نیمه راه ( هفته بیستم ) - هدیه آسمانی

به نیمه ی راه رسیده اید . اکنون قسمت بالای رحم به نافتان می رسد و هر هفته تقریبا 1 سانتی متر بزرگ تر می شود وزن کودک 250 گرم و طول آن 5/16 سانتی متر است . برای اینکه متوجه شوید تاچه اندازه دیگر رشد خواهد کرد او را با یک نوزاد 5/3 کیلویی که میانگین قدش هنگام تولد 50 سانتی متر است مقایسه کنید !

اکنون به نیمه ی راه رسیده ایم ! من و تو مادری ! تویی که ناگهان در دلم لانه گزیدی و شروع به رشد کردی برایم از ملکوت حس زیبای مادری را به ارمغان آوردی و شدی نهال زیبای دلم . گرمای خانه ام و عشق همسرم .
140 روز است که قدم بر دلم نهاده ؛ نورانی اش کرده و با من همراه شده ای . زیباترین لحظات عمرم را در حال تجربه کردن هستم . ثانیه هایی که شاید هیچگاه دیگر تکرار نشوند ... یادش به خیر روزهایی را که گمان می کردم شاید آمده باشی چه آشوبی بود در دلم ...  روزی که مطئن شدم از بودنت ... ! آن پرسه های بیخودی ام را در خیابان! یادت هست ؟! بعد از گرفتن نتیجه ی آزمایش . آن گیج زدن ها و در نهایت تنها تصمیمی که به ذهنم رسید ارسال یک پیغام بود با دستان لرزان  برای پدر و خاله ات . بهت عجیب پدرت و گریه های ناتمام خاله ات را که دیگر نمی توان با کلمه به تصویر کشید . و تا روزهایی بعد تبریک هایی سرشار مهربانی و صمیمیت ... و تا همین لحظه حرفهای ضد و نقیضی در مورد حاملگی، هیکلم، کودکم، تعیین جنسیت تو توسط سونوگرافی اطرافیان، سلامت تو، بکن و نکن هایی که از طرف اطرافیان مجرب و غیر مجرب صادر می شود ؛ همه و همه حاکی از عشقند ... و من از تک تک این حرفها و حرکات لذت برده ام شاید برخلاف تمام مادرهای دیگر . دلنگرانی های مادرم در روزهای کسالت ، راهنمایی های خواهرو دوستان از گل بهترم همراهی های بهترین همراهم، همسرم! همه یاریم کردند در طی این مسیر و آنچه که روز به روز استوارترم می کرد در ادامه ی راه تجسم چهره ی معصوم کودکی بود که بعد از گذشت این دوران می توانستم در آغوشش بگیرم ، از خنده هایش مست شوم و ساعت ها به دستان کوچکش خیره بمانم از همه زیبا تر فکر کردن به لحظاتی است که به او شیر خواهم داد و سیرابش خواهم کرد از عشق و سرشار خواهم شد از آرامش . آرامشی که گمان می کنم در هیچ جای دنیا یافت نمی شود .
گفتگوهایی که با تو داشته ام نیز از قوی ترین مسکن های این روزهایم بوده اند و اینک پاسخ های تو ،ضربه های ظریف و زیبایی هستند که نثار دلم می کنی و من در آن هنگام به وضوح می شنوم که می گویی مادر ! مرا صدا میزنی توسط ضربه ای از دست یا سر یا پاشنه ی کوچک پایت نمی دانم چگونه باید توصیف کنم آن لحظات را فقط می دانم که در آن لحظات هیچ از خدا نمی خواهم جز اینکه محصورم کند در حصاری از زمان و اطرافیان تا این لحظات ساعت ها طول بکشد و بتوانم دور از چشم ها به راحتی نوازشت کرده و ساعت ها اشک بریزم .
... امیدوارم به همین خوبی که تا کنون بوده ای کمک کنی تا بتوانیم این 140 روز باقی مانده را هم با یاری هم و پشتیبانی خدای خوبمان به سرانجام برسانیم .یادت نرود گلم با دستان کوچکت برای مادر دعا کن تا بتواند قدم های استوار فرزندش را بعد از پایان خوب این روزها روی این زمین خاکی ببیند . و برای تمام کسانی که دوست داشتند امروز مادر باشند . می دانم خدا نمی تواند دستان بی آلایش یک فرشته ی پاک را نادیده بگیرد . پس برایشان دعا کن . بسیار زیاد .

پ.ن 1 : جوجوی من خیلی مهربونه همون اول صبحی که از خواب بیدار شدم کادوش رو داد . از صبح داره لگد بارونم می کنه . یه چیزی هموزن گلبارون . آره داره دلم رو گلبارون می کنه واسه روز مادر .
پ.ن 2 : معجزه ی خواهرم طی سونویی که همین امروز انجام شد هشت هفته و دو روزشه . قدش هم 17 میلی متره . دقیقا شبیه به اولین سونوی من فقط با یک میلی متر اختلاف قد . خاله قربونت بره الهی کی میشه 50 سانتی بشی و دیگه توی دل مامانی جا نشی ؟ بپری بیرون تا من ببینمت !
پ.ن 3 : هم اکنون بسیار بسیار از دست این پارسی بلاگ و سیستم امنیتی بی مزه اش عصبانی هستم . همه نوشته هام پرید .
پ.ن 4 : این هم تقدیم به مادر نازنیم و همه دوستای گلم که دارن مامان می شن یا هستن :
بهشت در دستهای مادر بود / تا اینکه من به دنیا آمدم/ پس مادر بهشت را زمین گذاشت / تا مرا در آغوش بگیرد / اینست که می گویند بهشت زیر پای مادر است .
پ.ن 5 : میلاد اون مادری که می گن مادر پدر بوده مبارک .
پ.ن 6 : همسرم روی کادوم نوشته بود از طرف همسر و پسرت . نمی دونم فهمید یا نه ولی همین یه جمله منو خیلی بیشتر از خود کادو خوشحال کرد . و برام ارزشمند بود . از طرف پسرم !
پ.ن 7 : اینم از وضعیت امروز دل و دلبند نصفه نیمه :



نویسنده : ری را » ساعت 10:19 عصر روز دوشنبه 87 تیر 3