Lilypie Expecting a baby Ticker نی نی خدیجه - هدیه آسمانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نی نی خدیجه - هدیه آسمانی

دیروز عصر 17 فروردین 1387 ساعت 8 با تک زنگ خدیجه که معنی اش این بود که اس ام اس ام رو بخون بیدار شدم .
مضمون اس ام اس این بود : سلام خاله می خواستم بگم اگه فکر می کنی میام حنانه ( شکیبا ) رو میگیرم اشتباه می کنی چون مامانم دلش نمیاد منو زن بده . امیر مسعود .
وای خدای من از خوشحالی داشتم بال در می آوردم . نمی دونم چیکار کردیم که خدا داره اینقدر ما رو مورد لطف قرار می ده .  یه ماه پیش هدیه ی آسمونی ما ، چند روز پیش مطلع شدن از سلامت کامل قلبش و حالا وجود آیه ای از خداوند در وجود خدیجه ...
چیزی که در لحظه ای که جواب آزمایش خودم رو گرفتم از خدا خواستم . و خدا به این زودی جواب داد . فقط مونده دومین خواسته ام : یه هدیه ی کوچولو به زهره .
من و خدیجه تاریخ عقدمون با هم بود من یه شب جلوتر . تاریخ عروسیمون هم تقریبا باهم بود من سه ماه جلوتر . با هم جهیزیه می خریدیم . با هم خونه خریدیم .باهم ماشین فرختیم ما چند ماه جلوتر . باهم تصمیم گرفتیم دیگه نی نی بیاریم من چند ماه جلوتر . با همه غصه خوردیم  و حالا خدا نخواست که شادیمون با هم نباشه .فقط من یه ماه جلوتر . گرچه اون از شادی مامان شدن من حتی اشک ریخته بود و من از شادی مامان شدن اون از دیشب تا حالا ناخودآگاه می بینم که دارم می خندم . و حالا باهم سیسمونی می خریم البته فکر میکنم اون خیلی عجله داره . و یه چیز جالب دیگه : همزمان با قدم این دو تا نی نی بابای شکیبا و مامان امیر مسعود دانشگاه قبول شدن . کاردانی به کارشناسی .
وای چقدر نعمت ...  

از خدا می خوام و خیلی زیاد دعا می کنم که فرشته خدیجه صحیح و سالم پاهای قشنگشو روی زمین بگذاره.......آمین!



نویسنده : ری را » ساعت 1:46 عصر روز یکشنبه 87 فروردین 18