• وبلاگ : هديه آسماني
  • يادداشت : نيمه راه ( هفته بيستم )
  • نظرات : 3 خصوصي ، 62 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عزيزم. ممنونم از محبتت. از زايمان اصلا نترس چون تمام دردش فقط همون يك روزه و تا چشمت به چشم ني ني بيفته همه چيز يادت مي ره. من كه تا آلا رو ديدم انگار نه انگار اتفاقي افتاده. حتي نمي خواستم بخوابم. كه دكترها بهم آمپول خواب آور زدن و به زور خوابيدم. با اينكه من 3 روز درد مي كشيدم و خيلي وحشتناك بود. دردش مثل درد اعتياده . مثل معتادي كه مواد بهش نرسيده. انگار تمام استخوانهات مي خواد خورد بشه. مياد و مي ره. اما باور كن مي شه تحملش كرد. تا دلت خواست داد بزن و خودت رو خالي كن. اما موقع زايمان كه شد همه هوش و حواست رو بذار و با هر درد فقط فشار بده. همش 5 دقيقه فشار بدي ني ني بدنيا مياد. موقع زايمان بايد خيلي حواست باشه و اگه خودت كمك كني و فشار بدي هيچ مشكلي پيش نمياد و خيلي هم راحت مي شه. مي دوني من موقع زايمان حتي يك آه هم نگفتم و خواهرم اينها تعجب كرده بودن چطور داد نمي زنم. دردهاش مال قبل از زايمان بود كه به نظر من هر جي دير تر بري بيمارستان و دردا رو تو خونه تحمل كني تحملش راحت تره. راستي اتاق رو خواهرم و سعيد تنها تزيين كردن و بيمارستان هم البته بعدا كلي دعوا كردن و موقع تخليه گفتن همه رو بايد بكنين از رو ديوار