سلام!
وقتي نوشته هايت را خواندم تمام پنهاي صورتم پر از اشك شد ياد اون روزها افتادم براي من هم روزهاي سختي بود يادت مي ياد وقتي پدرت مي خواست بره من بهت گفتم چرا مي گذاريد بره!!!
خدا خواست پدرت بزرگ بود و الان تو هم دختري هستي بزرگوار!!!!!
مطمئنا الان راضي هست از تو و سبك زندگي مخصوصا از شوهرت و دعاي اون باعث اين همه خوشبختي تو شده!!!
تو هم زياد براش دعا كن كاش كه ياد بگيرم و عمل كنم كه قدر داشتهامونو بيشتر بدونيم!!!