• وبلاگ : هديه آسماني
  • يادداشت : كوه با اولين سنگ بوجود مي آيد و انسان با اولين رنج ...
  • نظرات : 8 خصوصي ، 69 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    شايد زياد از حرف من خوشت نياد شايدتودلت ازمن نفرت به دل بگيري ولي اون روزهايي هم كه من بچم تو ان آي سي يو بود يك بسربدنيااومدو مثل اميرعلي تو آزمايش متابوليك ازش گرفتند و فرستادند آلمان و جواب متابوليك بعدامثبت اومد البته اون بچه زنده موند ولي الان هرماه كه واسه چكاب بچم ميرم دكتر اون ها را هم ميبينم و هربارآرزو ميكنه ميگه كاش همون اول رفته بود شايد تامدتي برام سخت بود ولي اينطوري تاابد بايد شاهد بيماريش باشم.ميدوني چراآخه مثل اميرتو دكترها هم به اون گفته بودند بچه شل است و اون روز اينقدرگريه ميكرد و ميگفت دكترها هيچي نميفهمن بچه من اينقدرلباسم را وقتي شيرش ميدم محكم ميكشه ولي الان كه 7 ماهه شده به حرف دكترها يقين بيداكرده الان بچه بعداز7ماه تازه ياد گرفته يك كم به مدت كوتاهي گردن بگيره و به خاطرمتابوليكي كه داره الان مجبوراست همه چيزي نخوره و يك شير خشك مخصوص ميخوره و اين چيزهايي كه من تو اين 10 دقيقه اي كه منتظريم تانوبت دكترمون بشه من ديديم و هزارتا مشكل ديگه كه الان بعداز7ماه كه بچه را بزرگ كرده آرزوي مرگش را ميكنه

    ري راي عزيزم ببين من نخواستم دلداري بدم ولي خداخيلي دوست داشته كه اميرت را برده اگه زنده ميموند و اين مشكلات را داشت روزي هزاربار ميمردي و ميسوختي و كاري نمي تونستي بكني به اوني كه خدا برات مقدركرده راضي باش عزيز دل .