• وبلاگ : هديه آسماني
  • يادداشت : كوه با اولين سنگ بوجود مي آيد و انسان با اولين رنج ...
  • نظرات : 8 خصوصي ، 69 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    دوستت دارم .همين .
    + ممول 
    چيزي براي گفتن ندارم ......
    + مامان فراز 

    خيلي ناراحت كننده بوده و دل خراش، مي فهمم .

    من هم ميگم بنويس در مودرش، هر كاري كه سبكت مي كنه انجام بده.

    خوش باشي هميشه و منتظر نوشته هاي قشنگت هستيم

    + تو ت فرنگي 

    سلام فاطمه جان خوبي چه خبر چرا ديگه آپ نميكني ؟

    دلم برات تنگيده

    خيلي برام دعا كن

    الهي قربون اون دل بزرگت بشم كه چقدر پاك و مهربونه.از ته دل برات دعا ميکنم هميشه خوشبخت باشي و بهمين زودي خدا يه ني ني خوشگل نصيبت کنه.من عکساش رو نتونستم ببينم . براي تبريك تولد ارشيا هم خيلي خيلي ممنون ري راي عزيزم.ميبوسمت از دور
    سلام عزيزم! مرسي كه بهم سر زدي.و ممنون از محبتت.ايشالا خدا به تو هم يه ني ني ناز سالم بده.توتي هم خوبه.همين يه ساعت ژيش باهاش تلفني صحبت كردموميگم بهش كه باهات تماس بگيره.خودت خوبي گلم؟چرا ديگه آب نميكني؟

    فقط مي خواستم بگم از ته دلم دوستت دارم.

    سلام گلم

    خوشحالم كه هنوز مينويسي

    ري راي نازنين هربار كه نوشته هات رو خوندم هق هق گريه امانم نداد تا بتونم برات چيزي بنويسم از خدا ميخوام همينطور بهت صبر و مقاومت بده ميدونم به حرف آسونه و به عمل سخت چون هر بار خوندم ناخودآگاه بلند شدم رفتم بالاي سر جگرگوشم و نگاهش كردم در حاليكه اشكهام همچنان سرازير بود . عزيزم با تمام وجودم از خدا ميخوام علاوه بر صبر در زمان مناسب يك كودك زيبا و در نهايت سلامت بهت عطا كنه

    سلام

    وبلاگ همسرم http://www.azadeh-mahan.blogfa.com/

    اون با وبلاگ شما است از ابتدا تا كنون

    سلام ري راي نازنيم مي دونم که لحظات خيلي سختي رو پشت سر گذاشتي و تجربه اي تلخ به همراه داري . ولي با زندگي نميشه جنگيد . اميد داشته باش به آينده روشن هنوز سني نداري جوني برات بهترين ها رو ارزو مي کنم و اميدوارم که صبر و ارامش داشته باشي

    سلام بر خواهر مقاومم.

    همسرم لينك وبلاگ شمارو برام فرستاد كه بخونم.فقط اشك ها بود كه سرازير شد.من نيز چون شما خاطره اي دارم نه براي مرگ فرزندم كه اميدوارم چنين روزي را نبينم ولي براي فرزند 15 ساله عمويم كه همه چيزم بود و3 روز انتهايي زندگيش را با من بود در تمام لحظات در حاليكه لحظه اي دستگاه تنفس مصنوعي از دهانش جدا نمي شد او سرطان مغز استخوان گرفت .پاي رعناي قد کشيدهاش را از دست نيز داد و در انتها رفت.من نيز چون تو خواهرم شب آخر را از فرط خستگي خوابيدم و صبح با فرياد مادرش از جا برخواستم.ديگر او رفته بود وتنها آخرين نفسش را با من قسمت کرد.

    دوباره ناراحتت کردم ولي هدفم چيز ديگري بود اينکه مقاوت را بايد از تو بياموزم که زندگي را دوباره آغاز ميکني بي ترديد کودک از دست رفته تو دوباره متولد شده است واين حقيقت است .مرگ تنها تولدي دوباره است همين وبس .ما بايد بياموزيم آنچه را که بايد بياموزيم.

    پايدار باشي و شروعي مستحکم داشته باشي.

    پاسخ

    دقيقا مثل من . مي گويند همزمان با آخرين نفسش من هم از جا پريده و گفته ام كه :چي شده چرا دو نفري نشستيد بالا سر بچه و اونها گفتن : هيچي بخواب راحت شد . من هم كه در عالم هپروت بودم دوباره به خوابم ادامه داده ام .
    + عسل بانو 

    ون شدم .....خدا بهت صبر زياد بده عزيزم ....من شاه اميرت رو نديدم ...نميتونم ببينم ......ديوانه ميشم ...

    خدايا ..خداوندا ....التماس دارم روي خوشي رو به ر ي ر ا ي من نشون بده ....نشون بده كه حقدر بزرگي ....نشون بده ميتوني بنده ات رو اميدوار كني ....آره خدا ......به ر ي ر ا نشون بده .

    پاسخ

    شرمنده ام عسل جان و نصيبه ي عزيز براي من هم قابل مشاهده نيستند عكسها ! ولي دوستان گفتن كه ديدن .
    اشک ريختم به وسعت آسمان
    يعني امروز و اين ساعت هيچ گاه يادم نميره
    ري را جان متاسفم
    فقط همين

    ري را جان

    چقدر طول كشيد تا اين پستتو خوندم. بس كه سيل اشك منو برد. جگرم پاره پاره شد. تو چي مي كشي؟

    خدايا باشد تا زود به زود ري راي ما از شاديهايش بنويسد...

     <      1   2   3   4   5      >