نميدونم چي بگم.شكه شدم. وااااااااااي خداي من.....
گفتم بيام ببينم شروع كردي ......ديگه مي ترسم حتي يك كلمه حرف بزنم.
نمي تونم....
.........................................................................
ري راي من
سلام. اين كامنت را در حالي مي نويسم كه صورتم غرق اشك است. همش نگرانت بودم و دلم گواهي بد مي داد.
چي بگم خواهر گلم. خداي بزرگي كه اين قدر دوستش داري به تو صبر بده. گل من، فقط به خدا توكل كن و ازش صبر بخواه. خدا برات جبران كنه. اميدوارم خدا بهت هديه اي بده كه دل غمگينت رو سراسر نور شادي بگيره. دوستت دارم.
سلام خانمي
من شما رو نميشناسم ولي تو وبلاگ مارتيا ديدم كه گويا عزيزتون رو از دست داديد
نميدونم بايد به يه مادر چي گفت تا بتونه تسلي دلش باشه
فقط ميتونم بگم خدا بهتون صبر بده الهي الهي الهي
متاسفم خانمم
نميدونم چي بايد بگم نميدونم
قلبم درد گرفته گيجم گيج .ري را عزيزكم .من فدا ي دل شكسته ات بشوم خانومم قربونت هر چي مي خواهي بگو هر چي اما حرف از مرگ نزني ها تو دوست خوب مني با اندازه همه نديدن هات دوستت دارم تو آرام جان همسرت هستي و جگرگوشه مادرت .ديگه از اين حرف ها نزن فقط گريه كن تا بلكه كمي آرام بشوي
بايد بروم وقتي نمي توانم مرهم باشم .من دوست بدي ام كه نمي توانم حتي تسلاي خاطر باشم به چه دردي مي خورم من به چه دردي
مي دونم من هم قبول دارم دنياي زشتي خيلي بد دنيايي كه دل ماردي را مي شكنه نمي توانه قشنگ باشه .وبلاگت باز است مدام مي خوانمش هميشه زيبا مي نويسي اما اينبار از زيبايي ننوشتي .ري را عزيز دلم دل تاب نمي آره بروم بخوابم .
مي دونم خواب از چشمهاي تو هم گرفته شده چي شد چرا مگه نگفته بودند حد نهايتش يك عمل جراحي است ؟؟پس چي شد .خدايا
چي ني ني ناز و سفيدي هم هست باور كن دلم مي خواهد خواب ببينم دلم مي خواهد بيدار بشوم و بفمم همش كابوس بوده بعد بروم صدقه بدهم .خدايا چقدر بايد صدايت كنم .
زيز دلم دلداري ات نمي دهم نمي گويم گريه نكن
گريه گن بلند بلند گلريه كن چرا نكني ؟؟؟؟
من نمي خواهم بهت صبوري ياد بدهم مي دنم دل مادر صبوري احتياج نداره دل مادري كه 9 ماه با آرزوو شعف زندگي كرده حالا غمگين است بايد غصه ها را بلند فرياد كني .سال 84من 2 ماهه باردار بودم كه قلب كودكم از حركت ايستاد هيچ كس مرا در ان شرايط درك نكرد همه گفتند گريه نكن چيزي نشده اون بچه فقط 2 ماهه بود فقط يك جنين بود اما من 2 ماه باان جنين كوچك زندگي كردم نفس كشيدم واي خداي من غم تو قابل قياس با من نيست نگذاشتند گريه كنم نگذاشتند همه درد ها و رنج هايم را قرياد بزنم .باورم نمي شه باورم نمي شه شوخي كردي ؟
اشك م يريزم باورم نمي شه ري را من منتظر بودم تا اسمش را به درستي بدانم و توي پيوندهايم اسمش هديه الهي را كامل كنم خديا نه داري باهام بازي مي كني خدايا
دارم گريه م يكنم باورم نمي شه اميدوارم كسي اينجا را حك كرده باشه خدايا